آشنایی با قهرمان غریب
افسران و خلبانان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، جنگ خود را با رژیم بعثی عراق و نیروهای ضدانقلاب، پیش از شروع رسمی جنگ هشتساله آغاز کردند و در ماههای ابتدایی جنگ هم تا نیروی زمینی ایران سامان بگیرد و توانایی مقابله منظم با دشمن را داشته باشد، توانستند پیشروی نیروهای متجاوز را متوقف کنند. اما ایثار و فداکاری غریبانه خلبانان و پرسنل نیروی هوایی در جنگ، تا به حال آنطور که باید دیده نشده و خدمات سربازان این نیروی ارتش به چندعملیات مشهور و شناختهشده خلاصه شده است.
بین خلبانان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، قهرمانان کمترشناختهشدهای وجود دارند که هرکدام از عملیاتهای بیشمارشان در جنگ، میتواند سوژه یکرمان، کتاب یا فیلم مستند و آثار سینماییوتصویری باشد و البته معدود فعالیتهایی در این زمینه انجام شده اما قهرمانان نیروی هوایی همچنان در غربتاند و بسیاری از مردم ایران و جوانان آنها را نمیشناسند. ماجرا آن زمان غمانگیزتر میشود که با وجود چنینقهرمانانی، جوانان ایرانی و مسلمان، قهرمان خود را در سیمای بازیگران هالیوودی که نقش خلبانان متهور و شجاع را ایفا میکنند، بجویند یا احساس کنند توانایی زندگی در دنیایِ بدون یکسوپراستار وطنی را ندارند اما قهرمانانی را که زندگی و آینده خود را مدیون آنها هستند، نشناسند.
یکی از قهرمانان گمنام و غریب نیروی هوایی ایران که نمونههای مشابه بسیاری دارد، خلبان محمود اسکندری است و تنها یکی از دستاوردهای پروازهای عملیاتی او، آزادسازی خرمشهر است؛ نکتهای که تا به حال کمتر به آن اشاره شده است. اسکندری از خلبانان بهواقع تیزپروازی است که شجاعت حیرتانگیزی در مانورهای محیرالعقول داشته است. دلاوریهای اسکندری و همقطارانش مربوط به زمانی است که ایران در تحریم نظامی بود و بهطور مطلق از فروش هواپیمای نظامی به این کشور جلوگیری میشد. بهاینترتیب ساقطشدن هر فروند، بهمعنای عدم جایگزینی فروند دیگر و کمشدن آن از آمار نیروی هوایی بود. وضعیت تعداد خلبانان هم در مقطع شروع جنگ، بهمراتب بدتر بود چون تعداد زیادی از آنها، اخراج یا بازخرید شده بودند و عدهای هم به خواست خود از نیروی هوایی کناره گرفته بودند. در نتیجه از آمار ۲۵۰۰ نفره خلبانان رزمی و عملیاتی نیروی هوایی در سال ۵۷، در سرآغاز جنگ در سال ۵۹، نام کمتر از ۷۰۰ تن در فهرست افراد آماده به ماموریت وجود داشت. روند آموزشی تعدادی از خلبانان ایرانی هم که به آمریکا اعزام شده بودند، با اشغال لانه جاسوسی در آبان ۵۸ ناتمام ماند چون طرف آمریکایی، این آموزشها را بهطور یکطرفه قطع کرد. در نتیجه افرادی که برای آموزش خلبانی در آن برهه در آمریکا به سر میبردند، بدون اتمام دوره خود به ایران بازگشتند. البته تعدادی از دانشجویان خلبانی که دوره هواپیمای T38 شان در آمریکا ناتمام مانده بود، همچنان در نیروی هوایی باقی مانده و با شروع جنگ، با مذاکراتی که با پاکستان به عمل آمد، به این کشور اعزام شده و آموزش خود را تکمیل کردند که با برگشت به ایران، به گردانهای ترابری ملحق شدند. بنابراین به گفته امیر سرتیپ خلبان علیرضا نمکی از خلبانان فانتوم F4 در سالهای جنگ، از سال ۵۸ عملاً یک نفر هم به سازمان رزم گردانهای شکاری اضافه نشد. اما اواخر بهار ۶۱ بهآهستگی زمزمه استخدام دانشجویان خلبانی جدید در سطوح بالای نیروی هوایی به گوش رسید و ۶۰ نفر گزینش و جذب شدند که تربیتشان تا اوایل سال ۶۶ یعنی اواخر جنگ، طول کشید.
نیروی هوایی ایران با توان تعمیر و نگهداری ویژهای که در سازمان صنایع هوایی وزارت دفاع وجود داشت، در ابتدای جنگ میتوانست تمام پرندههای شکاری، شناسایی، ترابری و سوخترسان خود را بهجز F14 تعمیر اساسی کند. در ادامه و در سال اول جنگ، تعمیر اساسی این هواپیما هم به علت نبود منبع خارجی تعمیرات، با تکیه بر توان داخلی وزارت دفاع، شروع شد.
اما درباره محمود اسکندری، در سال ۹۹ کتابی با عنوان «ناصر ایجکت نکن» نوشته مهدی بابامحمودی توسط انتشارات آتشبار (زیرمجموعه سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران) چاپ شد که با وجود جذابیت بالای مطالب و خاطرات مندرج در آن، یکی از آثار غریبمانده تاریخ دفاع مقدس است. ضمن اینکه چاپ تنها یککتاب درباره قهرمانانی چون محمود اسکندری، واقعاً راضیکننده نیست. سرتیپ نمکی و دیگر همرزمان سالهای جنگ او، معتقدند محمود اسکندری بهتنهایی سهم عمدهای از بار راهبرد جنگ را به دوش کشید. این خلبانان معتقدند ترس برای این شخصیت معنایی نداشته است؛ عاملی که بزرگترین مانع انجام پرواز برونمرزی برای خلبان است.
افتخارات زیادی در کارنامه خلبانی خود دارد که سهعنوان از شاخصترین آنها، حضور بهعنوان لیدردوم حمله به H3، (در این مقاله بهطور مفصل به این عملیات پرداختهایم) انهدام پل استراتژیک عراق روی اروندرود و حضور در عملیات بغداد برای ناامنجلوهدادن این شهر برای جلوگیری از میزبانی آن از کنفرانس جنبش عدم تعهد است. سرتیپ نمکی میگوید عباس دوران و محمود اسکندری درحالی به عملیات بغداد رفتند که میزان تلفات این حمله در دفتر طرح و برنامه نیروی هوایی ۷۵ درصد تخمین زده شده بود و این، یعنی بهطور حتم یکی از دو فروند به دست پدافند عراق که گفته میشد از پدافند مسکو هم قویتر است، ساقط میشد. علیرضا نمکی درباره شخصیت اسکندری گفته او هرقدر شجاع و دلاور بود، بههمانمیزان بیادعا و بیریا بود. اسکندری، در مقاطع ابتدایی جنگ یعنی پاییز سال ۶۱ با درجه سرهنگی، فرمانده تیپ شکاری پایگاه یکم شکاری (مهرآباد) و دارای بیش از ۲ هزار ساعت پرواز با هواپیمای فانتوم بود.
همانطور که میدانیم، با واردکردن سایتهای موشکی متحرک توسط عراق به صحنه نبرد، خلبانان بمبافکن نیروی هوایی ایران، تکنیک بمباران ارتفاع پست را در پیش گرفتند. البته پیش از شروع جنگ، تمرینهای زیادی در زمینه این نوع پرواز انجام شده بود. اما به هرحال، امیر سرتیپ دوم حجت شریفنیا توان اسکندری در پرواز ارتفاع پایین یا چسبیده به کف زمین را، بهعنوان امتیاز شاخص این خلبان برمیشمارد و میگوید پرواز چسبیده به زمین اسکندری به حدی زیبا و تمیز بود که بین همرزمانش واقعاً زبانزد این نوع پرواز به حساب میآمد.
شریفنیا خاطرهای از روز دوم عملیات آزادسازی بستان دارد که در آن، افسر رابط نیروی هوایی در نیروی زمینی و مامور به لشگر ۱۶ زرهی قزوین بوده است. در آن روز، وقتی نیروهای زمینی ایران در موقعیت بحرانی قرار گرفتند، شریفنیا از نیروی هوایی درخواست کمک میکند و در نتیجه ظرف چنددقیقه یکفروند فانتوم با ۱۲ بمب ۲۵۰ پوندی در ارتفاع نزدیک به ۱۰ متری سطح زمین با سرعتی حدود ۸۰۰ کیلومتر بر ساعت از روی سر نیروهای ایرانی عبور کرده و به سمت عراقیها میرود؛ فانتومی که خلبانش محمود اسکندری بوده و شریفنیا میگوید پرواز چسبیده به کف زمیناش همه نفرات داخل محوطه پایگاه ایرانیها را سینهخیز کرد. او میگوید در سالهای دفاع مقدس، درصد بالایی از بروز حالات عجیب و غریب در نیروهای عراقی، به جنگ روانی بمبارانهای ارتفاع پایین نیروی هوایی به دست افرادی مثل اسکندری مربوط بود. اسکندری بهواسطه منش و رفتار مردانه و پهلوانیاش، بین همرزمان به پهلوان محمود اسکندری معروف است و خیلی از دوستانش این لقب را برازنده او میدانند.
در مطلبی که در ادامه میآید، سه عملیات شاخص محمود اسکندری را که در کتاب «ناصر ایجکت نکن» به آنها پرداخته شده، مرور میکنیم.
روز ۱۵ فروردین سال ۶۱، وقتی فانتومهای نیروی هوایی، به پایگاههای سهگانه الولید رسیده و اقدام به بمباران کردند، ترکشهای بمبهای هواپیمای محمود خضرایی و اصغر باقری به زیر این هواپیما گرفت و موجب آسیبدیدگی آن شد. در نتیجه این هواپیما نتوانست در مسیر برگشت، اقدام به سوختگیری هوایی کند و با هدایت فرجالله براتپور لیدر دسته پروازی، بهطرف تانکر سوخترسانی رفت که فریدون ایزدستا فرمانده کل عملیات در آن حضور داشت. طبق قرار و هماهنگیهای پیشین که با دولت سوریه انجام شده بود، ایزدستا، خلبان اینفانتوم آسیبدیده را بهسمت باند فرودگاه کوچک پالمیرا در سوریه هدایت کرد. خضرایی و باقری هم پس از فرود در آن پایگاه کوچک، همانشب با یکی از تانکرهای سوخترسان عملیات، از مسیر دمشق به تهران بازگشته و فردای آن روز به جمع خلبانان فانتوم حمله به H3 در پایگاه همدان پیوستند. خلبان اصغر باقری که کابینعقب خضرایی بوده، میگوید برای فرود در باند پایگاه پالمیرا، خضرایی ناچار شد بهخاطر کوتاهی مسیر باند، با فشار شدید اهرمهای ترمز، تایرهای هواپیما را منفجر کند تا هواپیما در محدوده مسیر باند متوقف شود. به این ترتیب خضرایی پس از رسیدنِ هرسه ارابه فرود به سطح باند، دو پا را محکم روی پدالهای کف کابین کوبید و تایرهای عقب و جلو را منفجر کرد.
پس از فرود اینفانتوم آسیبدیده در پالمیرا، وزارت امور خارجه و ستاد پایگاههای سهگانه الولید بهطور همزمان، رایزنیهایی را با مقامات سوری، برای بازگرداندن آن انجام دادند. به این ترتیب بنا شد یکتیم تعمیر متشکل از نفرات متخصص در حوزههایی مثل ارابه فرود، موتور، بدنه و سازه، الکترونیک پرواز و … با یکهواپیمای C130 به سوریه منتقل شوند. این تیم متخصص، طی ۴ ماه، فانتوم آسیبدیده را تعمیر کرده و آن را آماده پرواز کردند.
امیرسرتیپ دوم خلبان محمد جوانمردی که در عملیات حمله به H3، کابینعقب فرجالله براتپور بود و در عملیات بازگرداندن اینفانتوم آسیبدیده با محمود اسکندری به سوریه رفت، درباره این تعمیرات گفته در قدم اول، صدمات واردآمده به موتورها فراتر از تصور بوده است. در نتیجه از ستاد نیروی هوایی درخواست شد دو موتور J79 به پالمیرا ارسال شود. جوانمردی میگوید افسران نیروی هوایی سوریه، با تعجب و حیرت زیادی به روند تعمیر فانتوم ایرانی نگاه میکردند. چون ناوگان هوایی آنها ساخت شوروی و MIG23 پیشرفتهترین هواپیمایشان بود. تعمیرات و نگهداری این هواپیما و دیگر هواپیمای ارتش سوریه هم در آن زمان بهطور کامل با کمک و نظارت مستشاران شوروی انجام میشد. همچنین برای تعمیرات اساسی باید هر هواپیما به شوروی ارسال، تعمیر و سپس بازگردانده میشد. بههمیندلیل افسران سوری در حین تعمیر فانتوم آسیبدیده، با تعجب از متخصصان فنی ایرانی سوال کردهاند چگونه این کارها را بدون کمک آمریکاییها انجام داده و هواپیما را عملیاتی میکنند؟ جوانمردی در خاطرات خود گفته این هواپیما فقط و فقط با توان و تلاش بچههای ایرانی به پرواز درآمد؛ نیروهای فنی که جزو گمنامترینها در سالهای دفاع مقدس هستند.
در مرحله بعد، نیروی هوایی ارتش با توجه به اینکه فانتوم آسیبدیده متعلق به پایگاه هوایی همدان بوده، به این پایگاه دستور میدهد دو نفر از خلبانان این پایگاه (اسکندری و جوانمردی) را برای بازگردان جنگنده مورد اشاره معرفی و اعزام کند. طبق قوانین پروازی، این هواپیما ابتدا باید یکپرواز آزمایشی انجام میداد و بعد اجازه پرواز بهسمت ایران را میگرفت. این میان، جوانمردی در خاطرات خود، از کارشکنیهای گاهوبیگاه مقامات سوری در زمینه همکاری برای برگرداندن اینفانتوم به ایران گفته است. او میگوید با وجود اینکه حافظ اسد رئیسجمهور وقت سوریه، دستور همکاری با ایرانیها را داده بود اما در سیستم دولتی و نظامی سوریه، کارشکنیهای مختلفی دیده میشد. البته خلبان کابینعقب اسکندری در عملیات بازگرداندن فانتوم مذکور از سوریه میگوید سوریه با وجود کارشکنیها، جاسوسها و همکاریهای نیروهای ستون پنجم خود با عراق، خطر بزرگی کرد که فضا و امکانات لازم را در اختیار تیم تعمیر و پرواز ایرانی قرار داد. این کشور بهمدت ۴ ماه پذیرای گروه پرتعداد و پرتجهیزات فنی ایرانی بوده است. اما بههرحال پس از نهاییشدن تعمیرات، به نیروهای ایرانی گفته شد فعلاً صلاح نیست هواپیما به آنها تحویل داده شود. و با همینبهانه از تحویل سوخت لازم برای پرواز هواپیما خودداری شد. به این ترتیب رایزنیهای ایران نتیجه داد و اجازه پرواز آزمایشی این هواپیما صادر شد اما سوخت پرواز در اختیارش قرار نگرفت! با این حال نیروی هوایی ایران منتظر رایزنیهای بعدی نماند و بهسرعت یکفروند تانکر سوخترسان بوئینگ ۷۰۷ را برای رساندن سوخت به فانتوم موردنظر به دمشق اعزام کرد.
* ۲- عملیات انهدام پل استراتژیک اروندرود
در روزهای اجرای عملیات «الی بیتالمقدس» که منتهی به بازپسگیری خرمشهر شد، نیروهای عراقی باقیمانده در خرمشهر که تعداد کمی هم نداشتند، مقاومت شدیدی از خود نشان دادند. در آن برهه، هر روز حداقل یکفروند هواپیمای RF4-E از پایگاه یکم شکاری تهران برخاسته و با پرواز روی مناطق درگیری، به عکاسی و شناسایی میپرداخت. عکسهای اینفانتومهای شناسایی پس از ظهور در اختیار نیروی هوایی و قرارگاههای عملیاتی نیروهای زمینی ارتش و سپاه قرار میگرفتند. گردان شناسایی پایگاه یکم شکاری، با وجود تحریمهایی که آن زمان وجود داشت با تجهیزات محدود و غیرقابل جایگزین خود، ماموریتهای خطیر پرواز از روی نیروهای دشمن را انجام و به شناسایی میپرداخت. روز ۱۳ اردیبهشت ۱۳۶۱ با انجام یکی از این پروازهای شناسایی، علت مقاومت شدید عراقیها در خرمشهر مشخص شد؛ وجود یکپل استراتژیک طولانی و قدرتمند که روی اروندرود احداث شده و عقبه نیروهای عراقی را به خرمشهر متصل میکرد. این پل در محدوده جزیره بوارین کشف و شناسایی شد. در نتیجه مشخص شد علت موفقیت پاتکهای سنگین عراق علیه نیروهای ایرانی که برای فتح خرمشهر میجنگیدند، چیست؛ جریانی مداوم از آماد و پشتیبانی رزمی سنگین که بهواسطه این پل از بصره به خرمشهر میرسید و تانکهای دشمن را نیز به خرمشهر میآورد.
پل استراتژیک اروندرود، برای پنهانماندن از دید ایرانیها، روزها با استفاده از جذر رودخانه اروند، به زیر آب برده شده و شبانه بالا میآمد تا با استفاده از تاریکی، انتقال بیخطر نیروهای دشمن را موجب شود. این پل تا روز ۱۳ اردیبهشت که آن پرواز شناسایی انجام شد، از دید نیروهای ایرانی پنهان مانده بود. علت افشاشدن موقعیتاش هم این بود که نیروهای عراقی، با فشاری که در خرمشهر و مناطق اطراف آن متحمل شدند، بهناچار در روز از پل استفاده کردند و همینمساله باعث رصد پل توسط دوربینهای عکاسی فانتوم RF4-E شد.
بلافاصله پس از کشف موقعیت پل استراتژیک اروندرود، دستور انهدام آن توسط بهرام هشیار معاون عملیات نیروی هوایی صادر شد. اما با انجام پرواز شناسایی فانتوم ایرانی و مشخصشدن آگاهی ایرانیها از وجود پل، ارتش عراق پدافند زمینبههوای سنگینی را برای محافظت از آن تدارک دید. سامانههای پدافندی هم در سواحل غربی و شرقی اروندرود مستقر شدند و در نتیجه حضورشان، از روز ۱۴ اردیبهشت تا پایان ۱۶ اردیبهشت که چندفروند فانتوم برای بمباران آن اعزام شدند، ناکام برگشتند. امیر سرتیپ کنترل شکاری محمود خورند، یکی از راویان خاطره انهدام پل استراتژیک اروندرود است که درباره آن گفته، این حمله باید در ارتفاع پایین صورت میگرفت و همین پرواز در ارتفاع پست باعث میشد موقعیتیابی دقیق پل برای خلبانان مشکل باشد. همچنین این پل شناور بزرگ از آسمان به اندازه یک رشته نخ باریک دیده میشد. در نتیجه گردش و هدفگیری دوباره آن برای خلبانان، خطر بسیار بالایی داشت. حیات این پل تا روز ۱۷ اردیبهشت ادامه پیدا کرد تا محمود اسکندری همراه با کابین عقب خود ستوان یکم اکبر زمانی مامور انهدام آن شد.
۳- گرفتن میزبانی جنبش عدم تعهد از عراق و بازگشت از جهنم بغداد
پس از پیروزیهای ایران در عملیاتهای ثامنالائمه (آزادسازی آبادان)، طریقالقدس (آزادسازی بستان)، فتحالمبین و سپس الیبیتالمقدس که به آزادسازی خرمشهر انجامید، با وجود اینکه هنوز بخشهایی از خاک ایران در اشغال دولت بعثی عراق بود، صدام حسین، شروع به استفاده از ابزار دیپلماتیک کرد تا چهره ایران را در عرصه بینالملل تضعیف و جنگ را به نفع خود تمام کند. تلاش برای کسب عنوان میزبانی هفتمین کنفرانس جنبش عدم تعهد یکی از این تلاشها بود که در مقابل، ایران هم تلاش زیادی در عرصه دیپلماسی انجام داد تا میزبانی این کنفرانس به عراق نرسد. البته ایران، پس از فتح خرمشهر، عملیات رمضان را در دستور کار قرار داد که به گفته صاحبنظران، اگر به اهداف از پیشتعیینشده (یعنی تهدید شهر بصره بهعنوان دومین قلب اقتصادی و نظامی عراق) میرسید، برپایی اجلاس جنبش عدم تعهد در بغداد، حتماً تحت تاثیر آن قرار میگرفت. همچنین موفقیت عملیات رمضان میتوانست عراق را برای پایاندادن به جنگ و پرداخت غرامت به ایران، سر میز مذاکره بکشاند. اما این عملیات به نتایج موردنظر نرسید.
در آن زمان، بین کشورهای مختلف تنها وزیر امور خارجه سوریه بود که اعلام کرد کشورش با ایران همصداست و صدام، یا باید سرنگون شود یا محل اجلاس کشورهای عضو جنبش عدم تعهد تغییر کند. آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت هم در مصاحبهای در روز ۲۱ فروردین ۶۱ با شبکه تلویزیونی TBS ژاپن گفت ارتباط تاثیرناپذیر کشوری چون عراق با کشورهای صددرصد متصل به آمریکا مثل اردن و… در حدی است که اصلاً نمیتوان آن را یککشور غیرمتعهد نامید و ایران، عراق را یککشور غیرمتعهد نمیداند. در نتیجه اگر کنفرانس در بغداد برگزار شود، در آن شرکت نخواهد کرد. با وجود همه تلاشهای دیپلماتیک ایران، کارشکنیهای عراق و حمایت حامیانش در عرصه بینالملل، باعث شد خبر اعلام برگزاری هفتمین اجلاس عدم تعهد در این کشور منتشر شود. صدام هم با ارسال نامهای به آیتالله خامنهای از وی خواست در این اجلاس که بهزودی در بغداد برگزار میشد، شرکت کند.
علیاکبر ولایتی وزیر وقت امور خارجه ایران برای جلوگیری از این اتفاق، ۶ ملاقات با سران کشورها، ۳۰ ملاقات با وزیران امور خارجه و ۱۳ ارسال پیام برای ۱۳ وزیر امور خارجه داشت و به گفته خود وی، برای جلوگیری از میزبانی عراق، در مجموع ۳۵۰ ملاقات انجام شد. اما با ناکامی در این زمینه، ولایتی در نامهای به تاریخ ۵ تیر ۶۱ به آیتالله خامنهای، اعلام کرد سرنوشت محل برگزاری کنفرانس عدم تعهد را یکحرکت نظامی روشن میکند. در نتیجه طی دستوری از شورای عالی دفاع به نیروی هوایی ارتش، عملیاتی برای روز ۳۰ تیر ۶۱ طراحی شد که بهتعبیری، سیاسیترین حمله هوایی تاریخ ایران محسوب میشود و باعث شد بغداد میزبانی کنفرانس مورد اشاره را از دست بدهد. بمبگذاری مخالفان صدام در ساختمان وزارت برنامهریزی عراق هم که پیش از آن صورت گرفت، باعث شکلگیری تردیدهایی درباره صلاحیت بغداد برای میزبانی از اجلاس شده بود. خلاصه اینکه، نتیجه عملیات هوایی ایران در ۳۰ تیر ۶۱ این شد که در ۱۷ شهریور آن سال، هفتمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد بهجای بغداد در دهلینو برگزار شد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰