الزامات موفقیت آموزش برخط
تا قبل از شروع ماجرای کرونا، وزارت آموزش و پرورش چندان به فناوری و تربیت از جمله آموزش مجازی به صورت عملیاتی و میدانی توجه نمیکرد. گویا احساس ضرورتی نبود و حتی با حضور و فعالیت دانشآموزان در فضای مجازی به شکل غیررسمی مسئله داشتیم. وزارت آموزش و پرورش نیز هم چندان خود را متولی این امر نمیدانست؛ در عین اینکه یکی از ساحتهای تربیتی مدنظر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، ساحت علمیـ فناوری است و مسئولیتی را متوجه وزارت آموزش و پرورش میکند. در حال حاضر، با توجه به شرایط کرونایی برای اولین مرتبه به صورت جدی و فراگیر، در ایران آموزش از طریق فضای مجازی شکل گرفته و خانوادهها و دانشآموزان مجبور به استفاده از ابزارهای الکترونیکی به ویژه در بستر شبکه آموزش مجازی «شاد» شدهاند. همین امر سبب شده است دانشآموزان از اول ابتدایی تا پایان متوسطه در همه شهرها و روستاها از فضای اینترنت استفاده کنند. در حالی که قبل از آن، استفاده کودکان و نوجوانان از اینترنت و وسایل الکترونیک به نوع فرهنگ و نگاه تربیتی خانواده به این نوع فضا و همچنین بضاعت آنها در تأمین تجهیزات مربوطه وابسته بود. درباره میزان استفاده دانشآموزان پیش از کرونا و میزان نفوذ تهدیدات و آسیبها آمار و گزارش رسمی ندیدهام، اما طبق آمارهای اعلام شده در حال حاضر، حدود ۷۵ درصد از دانشآموزان از آموزش مجازی در بستر شاد استفاده میکنند و درصدی نیز از سایر بسترهای آموزش مجازی بهره میبرند. به نظر میرسد با تلاش فنی صورت گرفته از سوی وزارت آموزش و پرورش، شاهد یک جهش جدی بودهایم. این امر از وجهی فرصت تلقی میشود، چراکه در مبانی نظری سند تحول بنیادین، آموزش از طریق فضای مجازی و فناوری اطلاعات بهعنوان بخش مکمل تعلیم و تربیت در مدرسه در نظر گرفته شده است که پس از قریب به یک دهه از تصویب سند تحول در سال ۱۳۹۰، به صورت ضمنی و تحت اجبار شرایط کرونا بخشی از آن عملیاتی شده است. از وجه دیگر، این موقعیت تهدیدهای جدی هم به وجود آورده است. مگر بچهها برای حضور در فضای پر از تهدید مجازی چقدر آماده شدهاند؛ به ویژه اینکه در دورههای کودکی و نوجوانی حساسیت و اثرپذیری از محیط زیاد است. تا قبل از اینکه آموزش مجازی به صورت اضطراری و تحمیلی به تنها شیوه تحصیل مدرسهای تبدیل شود، برخی از خانوادهها حتی تماشا کردن تلویزیون فرزندان خود را کنترل میکردند، در حالی که الآن وسایل الکترونیکی مانند تبلت و گوشی هوشمند در اختیار و دسترس دانشآموز قرار گرفته است. اگرچه قرار است کاربری اصلی این وسایل آموزشی باشد، اما اغلب خانوادهها چندان روی بخش سرگرمی آن کنترل ندارند، چون استفاده آموزشی و سرگرمی از این وسایل درهم تنیده است. این نکته ما را به این ضرورت میرساند که خانوادهها و دانشآموزان بیش از پیش باید سواد رسانهای داشته باشند. خانوادهها باید بیش از پیش در استفاده و حضور فرزندانش از این محیط کنترل و مراقبتهای لازم داشته باشند. خانوادهها هم باید نسبت به این امر حساس بشوند و آموزش ببینند. مثلاً آگاهی دادن به والدین در چگونگی از نرمافزارهای کنترلی در وسایل الکترونیک که میتوان با اعمال برخی تنظیمات، محدودیتهایی را در دسترسیها ایجاد کرد تا این فضا برای استفاده کودکان و نوجوان تا حدی مناسب شود. از رفتار و زیست مجازی والدین و بزرگترها هم نباید غفلت کرد. به نظر میرسد نوع زیست مجازی والدین به شکل مستقیم روی فرزندان اثرگذار است و بچهها از آنها الهام میگیرند و رفتار خودشان را توجیه میکنند. بعد دیگر در این باره، وجه فرهنگی است. مانند سایر فنّاوریهای جدیدی که وارد جامعه میشود، باید به ترویج فرهنگ استفاده از آن نیز توجه شود. منتها معمولاً فرهنگ یک فناوری با تأخیری نسبت به خود آن فناوری وارد جامعه میشود. اثرات فضای مجازی خیلی محسوس و پیدا نیست و از این جنبه ممکن است چندان به فرهنگ آن توجه نشود، با این حال هر از چندی خبرهایی منتشر میشود که متوجه میشویم این فناوری که بخش جداییناپذیر زندگی امروز ما شده، با آسیبهای مهمی همراه است که بخش مهمی از آن را میتوان به ضعیف بودن فرهنگی و آماده نبودن برای ورود به فضای مجازی نسبت داد. با توجه به اینکه این موضوع جنبه تربیتی پررنگی دارد، میتوان ادعا کرد وظیفه ارتقای فرهنگ ارتباطیـ فناوری مربوط به فضای مجازیـ هم برای خانوادهها و هم برای کودکان و نوجوانـ بر عهده وزارت آموزش و پرورش و سایر بخشهای فرهنگی مانند صدا و سیما و رسانههای جمعی است. البته بنا به شواهد، این نهادها چندان به این ضرورت و مسئولیت دقت نداشتهاند. علاوه بر کنترل و مراقبت از سمت والدین و فرهنگسازی، ضلع دیگر پاکسازی و ایمنسازی فضای مجازی است که باید از طرف حاکمیت انجام شود. یکی از لوازم این امر، ایجاد زیرساختها و اینترنت ملی است که امکان ایمنسازی وجود داشته باشد. علاوه بر وجه مراقبتی و پاکسازی بیرونی، باید به جنبه درونی مراقبت هم توجه کرد؛ یعنی خودمراقبتی و خویشتنبانی (تقوا). در فضای مجازی مرزها و محدودیتهای ممنوع و مجاز تربیتی درنوردیده میشود و در مقایسه با فضای واقعی، دسترسی بچهها بسیار زیادتر است و برقراری ارتباطات هم تسهیل و گسترده شده است. در این شرایط تنها با قواعد و سطح تربیتی متعارف نمیتوان بچهها را تربیت کرد؛ لذا یکی از محورهای مهم تربیتی، تأکید بر «خویشتنبانی» است. بخشی از خویشتنبانی مهارتی و بخش دیگر از طریق کسب دانش است. افراد باید نسبت به حسن و قبحها، خوبیها و بدیها فهم پیدا کنند. فرد باید خطرها را بشناسد و بداند چگونه از خود مراقبت کند. در عین حال با فراگیری مهارتها و نهادینه کردنشان، آنها را مسلح کنیم تا بتوانند خود را از این تهدیدها مصون نگه دارند. ما در همه این مؤلفهها ضعف داریم، اینترنت ملی وجود ندارد و خانوادهها نیز آگاهی و حساسیت و توانمندی لازم را ندارند. کودکان هم که به سن نوجوانی میرسند و استقلال نسبی پیدا میکنند، اما بحرانها و چالشهای نوجوانی هم هست که روی بحث تقوا و خویشتنداری اثر میگذارد، ولی تربیت متناسب با خویشتنبانی در برنامههای درسی مدارس ما قوتی نداشته و ندارد. همه این عوامل باعث شده که وضعمان در این بخش چندان مناسب نباشد. با بحثهایی که مطرح شد، میتوان مدعی شد بخش مهمی از راهکارها جنبه آموزش و تربیتی دارند. آگاه کردن والدین در این میان جزء اولویتهاست. باید نقش خانوادهها در تعلیم و تربیت را جدی گرفت؛ اگر قبلاً یک ضلع آموزش و پرورش مدرسه و ضلع دیگر خانواده بود، الآن به لحاظ فیزیکی هم بچهها فقط در خانه هستند که در اینجا نقش والدین در مراقبت از دانشآموزان پررنگتر از قبل میشود. متأسفانه در ذیل آموزش مجازی و حضور نیافتن بچهها در مدرسه، فعالیتهای تربیتی و پرورشی نیز ضعیف شده است؛ از سویی حضور ما در فضای مجازی هم با آمادگی فنی و فرهنگی قبلی نبوده است. حاکمیت هم باید هر چه سریعتر فضای مجازی سالمی را برای بچهها فراهم کند که کنترل شده و مناسب سن آنها باشد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰