لطیفه کودک
پسر: باباجون، به جون شما همیشه توی کلاس وقتی معلم سؤال می کنه من اولین کسی هستم که دستم را بلند می کنم. پدر: پس چرا این قدر نمره هایت خرابه؟ پسر: واسه اینکه همیشه غلط جواب می دهم. معلم: کدام حیوان است که به انسان فوق العاده علاقه مند است؟ شاگرد: گرگ […]
پسر: باباجون، به جون شما همیشه توی کلاس وقتی معلم سؤال می کنه من اولین کسی هستم که دستم را بلند می کنم.
پدر: پس چرا این قدر نمره هایت خرابه؟
پسر: واسه اینکه همیشه غلط جواب می دهم.
معلم: کدام حیوان است که به انسان فوق العاده علاقه مند است؟
شاگرد: گرگ گُشنه آقا.
معلم حساب از جمشید پرسید: اگر مادرت به تو بگوید نصف پرتقال می خواهی یا هشت شانزدهم پرتقال، کدامشان را انتخاب می کنی؟
جمشید جواب داد: نصف پرتقال را.
معلم گفت: بچه مگر نمی دانی نصف پرتقال با هشت شانزدهم پرتقال یکی است؟
جمشید: چرا آقا می دونیم ولی پرتقالی که شانزده تکه شود، دیگه یک قطره آب هم نداره اون وقت به چه درد می خورد.
بچه اولی: تو اگه آدمی نبودی، دلت می خواست چه موجودی بودی؟
بچه دومی: دلم می خواست زرافه بودم.
بچه اولی: چرا زرافه؟
بچه دومی: چون در اون صورت وقتی شکلات یا شیرینی می خوردم مدت زیادی مزه اش را احساس می کردم تا وارد شکمم شود.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰