در کتاب «دِین» به شرح خاطره نوذریان از روند تشکیل سپاه هویزه پرداخته است.
در میان چنین ترس و اضطرابی بدن مجروح "حسین ف" را روی برانکار گذاشتیم. پایش از مچ قطع شده بود. بیچاره مرتب به طرف پایش خم می شد، ببیند چه بلایی سرش آمده ولی هر بار من او را دوباره می خواباندم تا نفهمد پایش دیگر نیست!
با دست آن سوی دره را نشانش دادم در نور کم سوی گرگ و میش صبحگاهی، شبحی از مواضع دشمن دیده می شد. پرسیدم:
چنین نیست که ادمهای شجاع از مرگ نترسند. آنها فقط قادرند بر ترس شان غلبه کنند. غلبه بر ترس یک کار انرژی بر مداوم است و اگر لحظه ای غفلت کنی از شجاع تربن آدم به آدمی بزدل و ترسو تبدیل می شوی. جالب اینجاست که هر کس مقدار شجاعت معینی را برای غلبه بر مقدار مشخصی از ترس در خود به وجود می آورد.
در همان حال که درد امانم را بریده بود، ناگهان دلم شور زد و نگران شدم چه بر سر آن فرمانده دسته آمده. به زحمت سرم را برگرداندم و او را دیدم. از سر و تنش خون می ریخت و دو زانو نشسته بود. همانطور نشسته مدام به جلو و عقب خم می شد و این دو کلمه را مرتب تکرار می کرد:
در میانه راه دو نفر از ما چهار نفر شهید شدند. ما دو مجروح باقیمانده را با آمبولانس دیگری به کرمانشاه اعزام کردند. چون از فرودگاه سنندج پروازی انجام نمی شد ازفرودگاه کرمانشاه با یک هواپیمای نظامی به تهران اعزام شدیم ومرا مستقیم به بیمارستان قلب منتقل کردند.
کاش فرار کرده باشد و بعد از عملیات به مرخصی برود و یک دست دیگر لباس برای همسر و نوزادش بخرد و برایش ببرد و شرح دهد که یک دست لباس دیگر هم برایش خریده بوده همراه با یک لباس نوزاد زرد رنگ با راه راه قرمز که آنها را در سنگر رها کرده و خود را از مهلکه نجات داده است.
رشادتهای رزمندگان اسلام و جوانان غیور مملکت در طول جنگ تحمیلی با طراحی عملیاتهای مختلف نه تنها بارها و بارها موجب غافلگیری و شکست دشمنان شد بلکه هیچ عملیات نظامی در این هشت سال از چشم رسانههای غربی دور نماند و آنها بر شکست دشمن اعتراف کردند.
پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای به مناست افتتاح نمایشگاه «در لباس سربازی» در هفته دفاع مقدس، خاطرهای را از ایشان در رابطه با روزهای نخست جنگ تحمیلی منتشر کرد.