اولی: «می خواهم وسیله ای اختراع کنم که با آن طرف دیگر دیوار دیده شود.» دومی: «زحمت نکش. قبلاً اختراع شده.» اولی: «غیرممکن است ! چه وسیله ای است؟» دومی: «پنجره !» بچه اولی: خسیس ! تو که پدرت خیاط است پس چرا یک دست لباس بیشتر نداری؟ بچه دومی: مگر تو که پدرت دندان […]